1707 روز پیش!
به نام خدواند بخشنده مهربان
اونی که ی ماشین صفر یا عتیقه تو پارکینگ خونهش داره، هرزگاهی چادر از روش بر میداره، ی دستی سر و روی ماشین میکشه، ی استارتی میزنه، ببینه هنوزم کار میکنه؟، هنوز روشن میشه؟، بعد که خیالش راحت شد که نه هنوزم با ی نیش استارت روشن میشه، دوباره چادر ماشینو میکشه میره تا کی بشه دوباره بیاد سر وقت ماشین و از دوباره همون قصه
حکایت منم مثل حکایت این صاب ماشینه . .
هرزگاهی لابه لای کاغذها و چرک نویسها میگشتم تا یوزر پسورد اینجا رو پیدا کنم و بیام ی استارتی بهش بزنم ببینم هنوزم وارد میشه؟، هنوزم کار میکنه؟، هنوزم اینجا مال منه؟، به نام منه؟، هنوز کسی ندزدیدتش؟.
این سری هم مثل دفعههای پیش بعد از سالها اومدن و رفتن به اینجا، اومدم تا ی یوزر، پسوردی بزنم، ی دستی سر و روی این وبلاگ بکشم و دوباره برم که . .
نمیدونم چی شد این دفعه موندم (البته تا الان)، معلوم نیست بمونم، شاید دوباره رفتم، شایدم نرفتم، نمیدونم، یعنی هیشکی نمیدونه، هیشکی نمیدونه تا کی هست، تا کی میمونه، کی میخواد بره، کی میخوان ببرنش! چون بعضی ها دوست ندارن برن! من بارم سنگینه!! اما دوست دارم برم، البته شاید لاف میزم که حتماً همینطوره، چون پای رفتن که پیش بیاد اون موقع میفهمی چند مرده حلاجی. رفتن (اختیاری) هنر میخواد که ما نداریم . . بگذریم.
الان داشتم پیش خودم فکر میکردم که چه جالب دارم می نویسم! شاید معجزه شده! انقدر ذوق کردم که هی تند تند ذخیره میزنم که مبادا پاک شه :)
1707 روز پیش! این وبلاگ رو باز کردم اما ننوشتم!؟
شاید جای تجعب داشته باشه شایدم نه، شایدم برای خیلیها پیش بیاد شایدم نه، مهم نیست اما این رقم، عدد کمی نیست، ی عمره، که گذشته و دیگه بر نمیگرده. الان که تو ماشین حساب 365 رو ضرب در 4 میکنم کمتر میشه و در 5 ضرب میکنم بیشتر؛ نزدیک به 4 سال و اندی
اگه ازم بپرسن پس تو این مدت چیکار میکردی؟ نمیدونم چی بایست جواب بدم. هرچی فکر میکنم تو این مدت چیکار میکردم، خودمم نمیدونم. اما اینو خوب میدونم که برای رفتن سنگینتر شدم که سبکتر نشدم و این یعنی عین ضرر. کاری به این ندارم که تو این سالها، تو مال و ملال دنیا بجایی رسیدم یا نه، اما بدون شک تو معنویت توفیقی برام حاصل نشده . . بازم بگذریم.
همیشه تو این سالها گذشتیم و زمان گذشته . . 1707 روزش تو این وبلاگ کنتور انداخته و خیلی خیلی بیشترشو برای عمر من، فقط شباهتش اینه که از هر دوتاش خیلی گذشته، هم از تولد من و هم از تولد این وبلاگ . .
+پی نوشت؛ +خود نوشت؛ +چرت نوشت؛ یا هرچیز دیگهای:
همیشه نباید از اول شروع کرد . . "باید" بعضی وقتها از آخر شروع کرد!
بسم الله الرحمن الرحیم
- ۹۷/۰۴/۳۱