از مبدا به مقصد تو خیابون شریعتی در حرکت بودیم، احساس کردم ی مدته ناراحته. گفتم: گمونم ناراحتی، چیزی شده؟
صریح و بی رودربایستی گفت: بله، ازت دلخورم!!؟
- ۱۵ مرداد ۹۷ ، ۱۹:۰۰
از مبدا به مقصد تو خیابون شریعتی در حرکت بودیم، احساس کردم ی مدته ناراحته. گفتم: گمونم ناراحتی، چیزی شده؟
صریح و بی رودربایستی گفت: بله، ازت دلخورم!!؟
خیلی سخته؛ پدر و مادر آدم، جلوی چشمهاش پیر بشن
+ انقدر مشغول بزرگ شدن هستیم، که اغلب فراموش میکنیم آنها در حال پیر شدن هستند.
+ و بگو پروردگارا، چنانکه پدر و مادر، مرا از کودکی (به مهربانی) پرورش دادند تو نیز در حق آنها رحمت و مهربانی فرما. (سوره مبارکه اسراء آیه 24)
این خونهرو 1710 روز پیش گرفتم. 3 روز پیش بالاخره اومدم اینجا ساکن شدم. به هر زحمتی که بود! هنوز معلوم نیست چقدر میخوام اینجا بمونم؛ اما برای چیدنش خیلی دارم وسواس بخرج میدم. شاید انقدرها هم لازم نباشه. همیشه میگم که همچی از همون خشت اول باید سرجای خودش قرار بگیره و مرتب و منظم چیده بشه. [البته تو زندگیم کمتر تونستم اینو خوب مدیریت کنم.]
برای نوشتن تو این خونه زیادی دارم وقت میزارم و معطل میکنم. شاید انقدرها هم لازم نباشه که همیشه همچی خوب و حتماً سرجای خودش باشه. به هرحال . .
معتقدم وبلاگ باید مرتب باشه! مثل خونه؛ چون میخوام اینجا زندگی کنم.
حالا بفرمائین چای میخورین یا قهوه؟
حدود 52 سال قبل حاج محمد آهنگر به حرم امام رضا (علیه السلام) که مشرف شده بود از کمی چراغونی خیلی ناراحت شده بود و نذر میکنه که اگه مسنولان حرم بهش اجازه بدهن، هر سال بیاد و برای دهه کرامت حرم رو چراغونی کنه. الان بیشتر از پنجاه ساله که حاج محمد از تهران به مشهد میاد و با حدود 20 هزار لامپ صحنهای حرم رو چراغونی میکنه. کپی شده از: photo.razavi.ir
دل نوشت: این روزها همه مشغول نوکریاند و من؛ دنبال بازی . .